زیر باران

چتر

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 7628
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Start code By 20Tools.com -->


گاهي از فكركردن به تو فرارميكنم

مثل ردكردن اهنگي كه خيلي دوستش دارم

نويسنده: PARVANEH تاريخ: شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

يادآوري

 

وقتي كسي را عاشق خودت مي‌كني...

در برابرش مسئولي...

در برابر اشكهايش...

شكستن غرورش....

لحظه هاي شكستن در تنهايي....

واگر يادت برود!!!

در جايي ديگر سرنوشت به يادت حواهد آورد....!!!!!

نويسنده: PARVANEH تاريخ: شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سردمه

 

سرد است.... هواي حودمان را ميگويم... خيلي

وقت است هوس كرده ام.....كتت راروي

شانه ام بياندازي...اما نه توهستي نه كتت!!!! پس

كجاست گرماي وجودت؟؟؟؟.... هوا.... سرد است....

نويسنده: PARVANEH تاريخ: شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ببخش

 

 

ببخش اگر خودم را به مريضي ميزنم،

نمي داني چه لذتي دارد وقتي

باچشم هاي نگران تمام تنم را چك ميكني...

نويسنده: PARVANEH تاريخ: شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خاطره

 

همه اينها براي توست تا لبخند بزني..... و من....

ارام بگيرم.... ساز دستهايم را كوك كرده ام

تو را ميشناسد

مگر مي‌شود

خاطره باشد وتو نباشي....؟؟

كافي است نه با چشم.... با دلت مرا بخواني....

نويسنده: PARVANEH تاريخ: شنبه 26 بهمن 1392برچسب:خاطره وتو, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

رفت بي آنكه مرا به خدا بسپارد!

 نمي دانم خدا را فراموش كرد يا مرا !!!

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

اين تو نيستي كه مرا از ياد برده اي

اين منم كه به يادم اجازه نميدهم

حتي از نزديكي ذهن تو عبور كند

صحبت از دلتنگي نيست...

صحبت از لياقت است...!

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

خودم هم قبول دارم كهنه شده ام

آنقدر كهنه كه ميشه روي گرد و خاك تنم يادگاري نوشت

بنويس و برو...

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

اين حال من بي توست

بغض غزلي بي لب

افتاده ترين خورشيد

زير سم اسب شب

اين حال من بي توست

دلداده تر از فرهاد

شوريده تر از مجنون

حسرت به دلي در باد

بي وقفه ترين عاشق

موندم كه تو پيدا شي

بي تو همه چي تلخه

بايد كه تو هم باشي

 

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

نوشته هايم را ميخواني...

و ميگوئي: چه زيبا!

راستي...

درد آدم ها زيبايي دارد...؟!؟!؟!؟!

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

هر بار كه ميخواهم به سمتت بيام

يادم ميفتد دلتنگي بهانه ي خوبي

براي تكرار يك اشتباه نيست.

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

اينجا زمين است، زمين گرد هست

توئي كه مرا دور زدي!

فردا به خودم خواهي رسيد

حال و روزت ديدنيست.

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

ديدي اي حافظ كه كنعان دلم بي ماه شد

عاقبت با عشق و غم كوه اميدم آب شد

گفته بودي يوسف گم گشته باز آيد ولي

يوسف من تا قيامت همنشين چاه شد

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

باز باران، با ترانه، ميخورد بر بام خانه

خانه ام كو؟

خانه ات كو؟

آن دل ديوانه ات كو؟

روزهاي كودكي كو؟ فصل خوب سادگي كو؟

يادت آيد روز باران گردش يك روز ديرين؟

پس چه شد ديگر كجا رفت خاطرات خوب و شيرين؟

در دل آن كوه بن بست در دل تو آرزو هست؟

كودك خوشحال ديروز غرق در غمهاي امروز

ياد باران رفته از ياد آرزوها رفته بر باد

باز باران، باز باران ميخورد بر بام خانه

بي ترانه، بي بهانه شايدم، گم كرده خانه...

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

مگسي را كشتم نه به اين جرم كه حيوان پليديست بدست

و نه چون نسبت سودش بضرر يك به صد است

طفل معصوم بدور سر من مي چرخيد، به خيالش قندم

يا كه چون اغذيه مشهورش تا به اين حد گندم!

اي دو صد نور به قبرش بارد! مگس خوبي بود.

من به اين جرم كه از ياد تو بيرونم كرد، مگسي را كشتم!!!

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

خدا آن حس زيبائيست كه در تاريكي صحرا

زماني كه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را

يكي آهسته ميگويد

كنارت هستم اي تنها

و دل آرام ميگيرد...

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

براي شنيدن صدايي كه دوستش ميداري

همين لحظه هم بسيار دير است،

افسوس خواهي خورد زماني كه آن سوي سيم ها

كسي بي احساس ميگويد: برقراري

ارتباط با مشترك مورد نظر مقدور نمي باشد...

 

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

هميشه يادت باشه، اگه گدا ديدي

هيچوقت تو دلت نگو راست ميگه يا دروغ بدم يا ندم،

آدم خوبيه يا بد، چشماتو ببند و كمكش كن

تا وقتي رفتي گدايي پيش خدا

خدام تو دلش اين سؤالا رو ازخودش نپرسه

چشماشو ببنده و بهت بده

 

نويسنده: PARVANEH تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلام دوستان عزيز، ورودتان را به وبلاگم سپاس ميدارم.

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to gij.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com